چهارشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۹۲

آنِ منی، کجا روی؟

نمی دونم باید شاد باشم یا ناراحت. به هم برمی گردیم، فارغ از این که آخرین بار، چقدر مصمم و مطمئن، چقدر خوب یا بد، از هم بریده باشیم. دو سه ماه می گذره، و بعد، وقتی از بقیه، برای چندمین بار قطع امید کردیم، به هم بر می گردیم. این چهارمین باریه که به هم برگشتیم. یه پیغام کوچیک، تا یه خبر خنده دار رو برام فرستاده باشه. هفته ی بعد یه پیغام دیگه. و هفته ی بعد تلفن. و دو هفته بعد، دوازده شب پیغام داد که «کی می رسی خونه؟» گفتم «دو و نیم» و ساعت سه رسیده بود دم خونه ام. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر