دوشنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۹۰

Salut

نوشتن تسکین دهنده است. نوشتن توی وبلاگ یک جور ملایم و خوشایندی آرام می کند آدم را. یک مخاطب ساکت و صبور نشسته است روبروی مانیتور و طور مطمئنی دستت را می گیرد تا حرف بزنی. اگر عصبانی باشی، می گذارد دستش را بفشارد دست مشت  شده عصبانی ات، اگر غمگین باشی، خیلی مهربان دستت را فشار می دهد هر چند لحظه تا اطمینان خاطرت دهد که هست. بعد هم بلند می شوی و می روی سراغ زندگی ات، و هر وقت که بخواهی برمیگردی تا حرف بزنی و سبک شوی.
این که این آدم خواننده تو را نمی شناسد، توی سرخوش یا شکننده یا غمگین یا پر امید را، این که بهت زنگ نمی زند که هی فلانی چرا دلواپسی تو وبلاگت، این را دوست دارم. دوست دارم که آدمهایی که مرا می شناسند و این جا را می خوانند به رویم نمی آورند که اینجا سر می زنند، یا اگر حرفی می زنند، دوستهایی هستند که دورند، که هر روز چشم در چشم شان نمی شوم.
نوشتن تسکین می دهد. نوشته ای که خوانده می شود تسکین می دهد. نوشتن من را خیلی وقتها آرام کرده. توی خواننده در آرام کردن من سهیم بوده ای. یک طورهایی شبیه آن نوشته ها یا تبلیغهایی که یک مخاطب عام را خطاب قرار می دهند، اما این بار برای خیلی مخاطب خاص، این نوشته کوتاه ادای احترام من است به توی خواننده. سپاسگزارم برای بودن ات. بودن ات، وقت گذاشتن ات تسکین دهنده است برای کسی یک جای این کره ی خاکی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر