بیرون آدمها مثل پیازه، پر از لایه، پر از حجاب. حتی اون لایه شفافی که بین لایههای پیاز هست هم بین لایههای بیرون آدمها وجود داره. انگار یه غشای عایق که نه بو، نه عطر و نه طعم لایه زیریش رو از خودش رد نمیکنه.
وقتی یه لایه از یه آدم برداشته میشه، دوباره مثل پیاز، اون لایههای محکم نشسته کنار هم، دیگه کنار هم نمیمونن. یعنی اگه دوباره اون لایههای بالایی رو بچینی رو هم تا آدمه رو بکنی مثل قبل، روی هم بند نمیشن و دوباره میلغزن پایین تا آخرین لایه باز نشده.
چند تا از لایههای زیری آدمهای دور و برم رو دیدم، و دیگه نمیتونم مثل اول باشم باهاشون.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر