وقتی همه دنیا دلت رو میرنجونن،
هر کی میاد و یه زخمی میزنه و میره،
یا رو یه زخم تازه نمک میپاشه،
تازه میفهمی چقدر خستهای.
تو این هفته سه بار گریه کردم،
یه بار تو بغل «م» و «س»، کنار استخر،
یه بار تو اتاقم، پیش لیمان،
و یه بار تو ماشین،
لحظهای که دستم رو گرفت.
خستهام،
و دلم میخواد مامانم رو ببینم.
جمله بالا اشکم رو درآورد.
خستهام،
و دلم میخواد مامانم رو ببینم.
گریه میکنم.
چون خستهام،
و دلم میخواد مامانم رو ببینم.
همین.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر