مینویسم که یادم بماند یک روزهایی هم بودند
وسط گرمای شهریور،
که یک آدمهایی را کنار گذاشتم.
آدمهایی که فکر میکردم رفیق هستند،
و همراز.
یادم بماند که چقدر رفاقتهای قدیمی زیر سؤال رفتند برایم
بین روزهای کشدار شهریور،
وقتی بیشتر از هر چیز دلم رفاقت میخواست،
و آغوش امن.
مینویسم که یادم بماند.