انگیزه ی مهاجرت من
نفرت نبود، هجران بود.
کسی نگفت: برو
یکی نوشت: بیا.
منوچهر آتشی - خلیج و خزر
***
فضا: داخلی - زمان: شب
از اون طرف دنیا بهم پیغام داد که عکس ات سکسیه. یه مقدار پاستوریزه ای شوخی و خنده، و بعد داریم گپ می زنیم. اسم درست اش لاس زدنه. می گیم و می خندیم. خیلی دلچسب و تازه، از قد و هیکل هم تعریف می کنیم، رک و راست نظر می دیم و کل کل می کنیم و دل می بریم. بدون این که نقش بازی کنم، نگران چیزی باشم، روراستم، و با جرأت. یکی از اروتیک ترین (بالذات - نه این که عملاً مکالمه سکچوال داشته باشیم) و لذت بخش ترین بحث های این چند سال اخیر عمرم بود - با یه آدمی که خیلی جفت خوبی به نظر میاد واسه یه آدمی مثل من.
دلم این سطح شهامت رو می خواد، منتهی با آدمی که اینجاست، نزدیکه...
از اون طرف دنیا بهم پیغام داد که عکس ات سکسیه. یه مقدار پاستوریزه ای شوخی و خنده، و بعد داریم گپ می زنیم. اسم درست اش لاس زدنه. می گیم و می خندیم. خیلی دلچسب و تازه، از قد و هیکل هم تعریف می کنیم، رک و راست نظر می دیم و کل کل می کنیم و دل می بریم. بدون این که نقش بازی کنم، نگران چیزی باشم، روراستم، و با جرأت. یکی از اروتیک ترین (بالذات - نه این که عملاً مکالمه سکچوال داشته باشیم) و لذت بخش ترین بحث های این چند سال اخیر عمرم بود - با یه آدمی که خیلی جفت خوبی به نظر میاد واسه یه آدمی مثل من.
دلم این سطح شهامت رو می خواد، منتهی با آدمی که اینجاست، نزدیکه...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر