اواخر فیلم «قصهها»، حامد از سارا میپرسه که آیا اون هم حامد رو دوست داره یا نه. سارا میگه نه، و بعد میگه که مشکل از اونه و نه از حامد.
حامد مکث میکنه و میگه که میدونه سارا میتونه زخمهای سمیرای اچ آی وی مثبت رو بدون دستکش پانسمان کنه، و بعد میپرسه: «حله؟»... نگاه سارا، یه جای تازه از عشقه... جایی که توش زشتترین و ناپسندترین وجههی روحت، زندگیت رو، که همهی عمر واسه پنهان نگه داشتنش تلاش کردی، جلوی مهمترین آدم دنیات، برملا و رو شده میبینی؛ و اون آدم، به جای فرار - مثل هر کسی پیش از خودش - اون بدی رو بیتأثیر میدونه در دوست داشتن تو، ارزش تو...
اشکهام سرازیر شدن، از شوق، که اون آدم رو تو زندگیم دارم، برای همیشه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر